من متولد می شوم، رشد می كنم تصميم می گيرم و بالا میروم. من گياه و حيوان نيستم. جنس دوم هم نيستم. من يك روح متعالی هستم؛ تبلوری از مقدس ترين ها !
من را با باورهايت تعريف نكن ! بهتر بگويم تحقير نكن!
آری من با جدا شدن از تو دوباره متولد میشوم...
بعد از این من آنطور كه خود می پسندم لباس مي پوشم ،قرمز، زرد، نارنجي ، براي خودم آرايش مي كنم،گاهی ملایم،گاهي غليظ
تنها برای خودم می رقصم گاهی آرام و گاهی تند
مي خندم بلند بلند بي اعتنا به اينكه بگويند خجالت نمیکشد،مطلقه است و میخواهد جلب توجه کند،میخندم،با کودکانم بازی میکنم و میخندم...بلند بلند میخندم تا صدای هق هق گریه های خودم را دیگر نشنوم .
براي خودم آواز می خوانم حتی اگر صدايم بد باشد و فالش بخوانم کودکانم از شنیدن صدای من لذت میبرند،تو را از شنیدن صدای خودم محروم خواهم کرد...
مسافرت میروم بدون مرد،تنها من و کودکانم،همه جا را میگردیم،بگذار بگویند مطلقه شده...بگذار هرچه میخواهند بگویند.
حرف می زنم، ياوه می گويم و گاهي شعر، اشك ميريزم! من عشق می ورزم......ـ
بعد از این
من می انديشم... من نظرم را ابراز ميكنم حتي اگر بی ادبانه باشد و مخالف ميل امثال تو، فرياد می كشم و اگر عصبانی شوم دعوا می كنم...
حتی اگر تمام اين ها با آنچه امثال تو از مفهوم يك زن خوب در ذهن دارند مغاير باشد.
زن من يك موجود مقدس است؛ نه از آن ها كه تو در گنجه می گذاريشان يا در پستو قايم مي كنی تا مبادا چشم كسي به آنها بيفتد. نه بدنش و نه روحش را نمی فروشد، حتی اگر گران بخرند. در قاموس زن من تن سپردن به دست مردی چون تو حرام است،حتی اگر آن مرد شوهرش باشد،
مردی که هر وقت هر چه دلش بخواهد بگوید،که چون مرد است هر طور که بخواهد رفتار کند،که هیچ ملاحظه ای در رفتارش با زنان دیگر نداشته باشد،که زنش را با زنان هرزه یهودی،با بازیگران هالیوود مقایسه کند،و از او بخواهد ظاهرش را مانند آنان کند اما باطنش شبیه زنان در پستو خزیده عهدهای قدیم باشد،و هیچ حقی برای خودش و زن بودنش قائل نباشد،چطور میتواند محرم به شمار بیاید.
زن من مجبور نیست تنش را به کسی که قلبش با او نیست هدیه بدهد.
زن من يك موجود مستقل است.نه به دنبال تكيه گاه می گردد كه آويزش شود، نه صندلی كه رويش خستگي در كند و نه نردبان كه از آن بالا برود. زن من به دنبال يك همسفر است، يك همراه، شانه به شانه.
زن من به دنبال مردیست که گاه او تکیه گاهش باشد و گاه بر عکس،که گاه او محبت کند و گاه مهر دیافت کند....
در خانه زن من كسی گرسنه نيست ،بچه ها بوی عرق نمي دهند،لباس ها كثيف نيستند و هميشه بوی عطر غذا جريان دارد؛
اگر عشق باشد،زندگی باشد!
زن من يك موجود سنگی بی احساس و بی مسئوليت نيست؛ ظرافتش، محبتش، هنرش، فداكاريش ، احساسش و... را برای مردی که لایقش نباشد خرج نمیکند!
زن من تا جايي كه بخواهد تحصيل می كند، كار می كند، در اجتماع فعال است و براي ارتقاء خويش تلاش می كند. نه مانع ديگران می شود و نه اجازه می دهد ديگران او را از حركت بازدارند. گاهي براي همراهی سرعتش را كم مي كند اما از حركت باز نمی ايستد. دستانش پر حرارتند و روحش پر شور
فطرت در او بیداد میکند!
من يك زنم ... نه جنس دوم... نه يك موجود تابع... نه يك ضعيفه ... نه يك تابلوی نقاشی شده، نه يك عروسك متحرك براي چشم چرانی، نه يك كارگر بی مزد تمام وقت، نه يك دستگاه جوجه كشی
من سعي مي كنم آنگونه كه مي انديشم باشم ، بي آنكه ديگري را بيازارم... ورای تمام تصورات كور، هنجارهای ناهنجار، تقدسات نامقدس!
باور داشته باش من هم اگر بخواهم می توانم خيانت كنم، بی تفاوت و بي احساس باشم، بی ادب و شنيع باشم، بی مبالات و كثيف باشم. اگر نبوده ام و نيستم ، نخواسته ام و نمی خواهم...
آری؛ زن من عشق می خواهد و عشق می ورزد، احترام می خواهد و احترام می كند.
من به زن وجودم افتخار مي كنم، هر روز و هر لحظه ... من به تمام زنان آزاده و سربلند دنيا افتخار میکنم و تنها مردی را مرد میدانم که یک زن را اینگونه میبیند و تحسین میکند
و از تو بیزارم برای همیشه
:: بازدید از این مطلب : 225
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11